هنگامی که آماده شدم تا برای اولین بار به مدرسه بروم ترس و استرس مرا فرا گرفته بود که مبادا در همان ابتدا از من چیزی بپرسند یا امتحانی بگیرند.
بعد از رسیدن به مدرسه و ایستادن در صف و ... با کیف بنفشم وارد کلاس شدم و در آنجا با معلم و مدیر خوبم (خانم خوشقدم و آقای رستم پور ) آشنا شدم.هنوز هم هنگامی که خاطرات سال دوم دبستان...
ادامه مطلبما را در سایت خاطرات سال دوم دبستان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saramadpouyeshtalesh بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:40